مرگ گاهی ریحان می چیند . مرگ گاهی ودکا می نوشد . شب سردی است و من افسرده. راه دوری است و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم تنها از جاده عبور. دور ماندند ز من آدمها. سایه ای از سر دیوار گذشت. غمی افزود مرا بر غم ها. فکر تاریکی و این ویرانی. بی خبر آمد تا به دل من. قصه ها ساز کند پنهانی. نیست رنگی که بگوید با من. اندکی صبر سحر نزدیک است. هر دم این بانگ برآرم از دل. وای این شب چه قدر تاریک است.

از این به بعد بیاید به این آدرس.

She drinks chai, she eats curry. She tells the tale of moments spent in busy streets and crowded markets, in lively homes and sidewalk dwellings. Wednesday, August 17, 2011. Strong and bound for glory and cursed with a thousand stories. I keep thinking about these feet. and the distance in between. I want to go back. see their faces light up and hear their laughter. Saturday, July 23, 2011. Thursday, June 16, 2011. Friday, June 3, 2011. My apologies for the lact of updates.

داشتم عادت می کردم به یکجا نشینی اما. انگار خونه بدوشی تو سرنوشت من بوده و هست و تا همیشه هم. از امروز دیگه ملکه نیستم. یه چیزی انگار گم شده توی نگاه من و تو! در شنبه 3 اردیبهشت1390 با دستان هرزه ی کلئوپاترا. پر زد و بال های من جا ماند. وسط سطرهای این خواب و. پر زد و مثل قبل جا ماندم. وسط قرص های اعصاب و. غروب اولین سیزده روزهای ۹ دار. برعکس همه ی روزهایی که آدم ها تند تند رد می شوند و رگ زنده ی خیابان می زند. انگار راهروی مرده هاست این خیابان همیشه خاطره.

اس ام اس های جدید و ناب. پسر خالم آیپدشو گذاشته بود رو زمین منم فک کردم از این ترازو دیجیتالاس رفتم روش وایسادم هیچی دیگ. پسر خالم آیپدشو گذاشته بود رو زمین. منم فک کردم از این ترازو دیجیتالاس رفتم روش وایسادم. ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﯾﺪمش ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ با پاره آجر زدم تو سرش! ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ با پاره آجر زدم تو سرش! مسیج ناب و زیبا. مسیج جدید و با معنی.